کد مطلب:149483 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

واقعه ی کربلا، پیامی که با خون نوشته شد
1. مرحوم آیتی در سخنرانی نهم (ص 179) [1] پس از آنكه شرحی راجع به قدرت و نیروی تسخیر ناشدنی تاریخ و امانت او بحث می كند، موضوع گزارش سراپا جعل ابن زیاد را برای مردم كوفه نقل می كند كه به مسجد اعظم كوفه رفت و به منبر شد و گفت:

الحمد لله الذی اظهر الحق و اهله، و نصر امیرالمؤمنین یزید و حزبه، و قتل الكذاب ابن الكذاب الحسین و شیعته. [2] .

در اینجا «عبدالله بن عفیف ازدی غامدی» كه اعمی بود بپا می خیزد و می گوید: «پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تویی و پدرت و كسی كه تو را به حكومت عراق فرستاده است» تا عاقبت ابن عفیف كشته می شود.

مرحوم آیتی می گوید: «این مرد بزرگوار، جان بر سر این گفتار نهاد و به دستور ابن زیاد كشته و به دار آویخته شد، اما یك صفحه از تاریخ را روشن ساخت و صفحه ای از تاریخ عاشورا را با خون خود نوشت».

در حقیقت باید گفت: جمله هایی از قبیل: الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه...

ایها الناس! من رأی سلطانا جائرا...

الا و ان الدعی ابن الدعی...

هیهات منا الذلة...

ان لم یكن لكم دین...

الموت اولی من ركوب العار...

رضا بقضائك.. لا معبود سواك

خط الموت علی ولد آدم...

و امثال این جمله ها، همه با خون نوشته شد، و رنگ خون و قرمز ثابت ترین و


نمایان ترین رنگهاست.

ایضا حوادث و وقایع عاشورا همه وقایعی است كه با خون نوشته شد، مثل كسانی كه گاهی نقل می شود در حین مردن در اثر فاجعه ای، چون قلم و كاغذ پیدا نمی شود، با انگشت خود و با خون خود وصیت خود را می نویسند، و یا افرادی به علامت انقلاب، جمله ای را با خون خود روی یك صفحه می نویسند.

در بعضی از پیمانهای قدیم عربی و جاهلی، هم پیمانان دست خود را در یك ظرفی از خون فرو می بردند به علامت از خودگذشتگی در راه این پیمان.

جریان شهادت «عبدالله رضیع» و پاشیدن خون گلوی طفل شیرخوار خود، یك صفحه ای است كه با خون نوشته شد.

نوشته اند - ظاهرا- كه خود ابا عبدالله پس از یك جریان (ظاهرا سنگ كه به پیشانی آن حضرت خورد) [دست پر خون خویش را] به صورتش مالید و فرمود: هكذا حتی القی جدی [3] .

2. چرا امام به مردم بصره نامه نوشت و آنها را دعوت كرد؟ آیا خود نوعی نقشه برای توسعه ی خونریزی و انقلاب نبود؟ و بالاتر اینكه چرا در شب عاشورا حبیب بن مظهر را به میان بنی اسد فرستاد؟ آیا احتمال اینكه بنی اسد بتوانند مقاومت كنند در كار بود؟ ابدا. چرا یاران و كسان خود را الزام نكرد كه خود را از معركه بیرون كشند؟ و چرا داوطلبی آنها را برای كشته شدن پذیرفت؟ آیا امام مخصوصا می خواست اعتراض و انتقاد و اعلام جرم و فریاد عدالتخواهی و حقیقتخواهی و بالأخره پیام اسلام را با خون خود و عده ی بیشتری بنویسد كه هرگز پاك نشود؟ امام خطبه های داغش را پس از برخورد با حر و پس از وقوع در بن بست ایراد می كنند. تاریخ نشان می دهد كه سخنانی كه با خون نوشته شده هرگز پاك نمی شود زیرا كمال صداقت و خلوص و عمق تصمیم و اندیشه حكایت می كند. منطق شهید فوق منطقهای دیگر است.

بسیاری از سلاطین مایل بودند كه نامشان و سخنشان و پیامشان (هر چند پیامی برای انسانها نداشته اند، اظهار خودخواهی بوده است و بس) باقی بماند، آن را بر لوحه های سنگی (یا فلزی) حك می كرده اند كه مثلا منم شاه شاهان، بغ، ایزد نژاد، از


نژاد خدایان!!! ولی هرگز این نوشته ها در دلها و سینه های مردم ثبت نشده و در آنجا نقش نگرفته است.اما پیامهایی مانند پیام امام حسین بدون آنكه در صفحه ی سنگی یا لوحه ی فلزی حك شود، چون با خون خودشان و با اینكه صرفا روی صفحه ی لرزان هوا ثبت شد، در دلها و سینه ها حك شد و مانند خطوط نورانی وحی در دل انبیاء، برای همیشه باقی ماند (ان للحسین محبة مكنونة فی قلوب المؤمنین) [4] در عالیترین مقامات و مراكز روحها ثبت شد تا آنجا كه دلها كانونی شد از احساسات او، و بردن نامش اشكها را جاری می سازد، و خدا می داند كه در طول هزار و سیصد سال چند هزار تن اشك مانند گلاب از گل گرفته است،چرا؟ چون ان الذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا [5] ، چون پیام رسان حقیقت بودند، چون پیام آنها دل آشنا و فطرت آشنا بود، چون سخن من و ما نبود، سخن خدا و مردم در كار بود.


[1] [كتاب بررسي تاريخ عاشورا].

[2] [سپاس خداي را كه حق و اهلش را آشكار ساخت، و اميرمؤمنان يزيد را ياري داد، و دروغگوي پسر دروغگو يعني حسين و پيروانش را كشت.].

[3] [اين گونه مي خواهم جدم را ديدار كنم.].

[4] شبيه اين عبارت در بحارالانوار، ج 43 / ص 272 [حسين را در دلهاي مؤمان محبتي نهفته است.].

[5] مريم / 96.